خواب انگشتان تو را میبینند
و کفشهایم میسوزند
در آرزوی پابه پایی با کفشهای تو!
شعر در مورد کفش
کفشهایم خسته اند !
پاهایم اما، امیدوار
هنوز میشود
هزار پله را
برای رسیدن به” تو “
بالا آمد.
شعر در مورد کفشدوزک
می آیی
خسته
با چمدانی که گویی
دسته اش به دستانت
قفل بسته
کفش های پوشیده
بند های بسته
می آیی
اما آمدنت،شبیه نماندن
درست شبیه رفتن است…
شعر در مورد کفش پاشنه بلند
برای کفشی که
همیشه پایت را می زند
فرقی نمی کند
تو راهت را درست رفته باشی یا اشتباه
هر مسیری را با او
همقدم شوی
باز هم
دست آخر
به تاول های پایت می رسی
شعر در مورد سگ
برهنه با قافله به نا معلوم میروم
با پاهای کودکی ام!
عطر پریکه ها
مسحور سایه ی کوه
که میبرد با خود رنگ و نور را!
پولک پای مرغ
کفش نو
کیف نو
جهان هراسناک و کهنه
و
آه سوزناک سگ!
سال های سال است که به دنبال تو میدوم
پروانه زرد،
وتو از شاخه ی روز به شاخه ی شب میپری
و همچنان..
شعر در مورد کفش پاره
اولین بار نیست
که این غروب لعنتی غمگینات کرده است
آخرین بار نیز نخواهد بود.
به کوری چشمش اما
خون هم اگر از دیده ببارد
بیش از این خانهنشینمان
نخواهد کرد ..
کفش و کلاه کردن از تو
خنده به لب آوردنات از من ..
شعر در مورد کفشداری
هر چیزی در این جهان به دردی میخورد!
گیتارهای آندولسی
به کارِ مجنون کردنِ آدم میآیند
وقتی پاشنههای بلندِ کفشِ زنی زیبا
پا به پاشان
بر کفپوشِ بلوطیِ کافهای پرت
در غرناطه ریتم بگیرد.
شعر در مورد کفش دوز
از کفش هایم بپرس
چقدر دنبالت گشته ام..
حالا دیگر
دهان باز کرده اند…!
شعری در مورد کفش
نیستی و هنوز
جای بوسه ات را
به سیلی، سرخ نگه می دارم
برای گونه ام!
حکم زن مطلقه ای دارد
که آبرویش را می خرد
آن یک جفت کفش
که مردش به وقت رفتن
جاگذاشته باشد
پشت در آپارتمان! …
شعر در مورد کفش
هر روز صبح
بند کفشهایت را که میبندی
بند دلم پاره می شود
و تا شب که برگردی
دلم با کفش های تو ، هزار راه می رود
شعر زیبا در مورد کفش
فشهایت چه خوشبختند
در پا به پای تو.
مثل چشمهایم
هستی و ُنمی بینم ات
شعر کودکانه در مورد کفشدوزک
کفش، ابتکار پرسه های من بود !
و چتر، ابداع بی سامانی هایم !
هندسه، شطرنج سکوت من بود!
و رنگ، تعبیر دل تنگی هایم !
شعر درباره کفشدوزک
نار این همه مهمان
چقدر تنهایم!؟
وقتی
میان این همه ناخوانده
کفش های تو نیست
شعری در مورد کفشدوزک
جاده ها جایی اگر برای رفتن داشتند
تکان دادن دست
دو معنای کاملاً متفاوت نداشت
غربت
با پوشیدن کفش هایت آغاز نمی شد
و دستی که پشت سرت آب می ریخت
جاده ها را به زمین کوک نمی زد
شعر زیبا در مورد کفشدوزک
من از کفش های عاشق
می ترسم
می آیی مسیر راه رفتن
هر روزه مان را عوض کنیم؟
شعر نو درمورد کفشدوزک
آهای رهگذر بیخبر از همهجا
این خیابان برای تو نیست
برای من هم نیست
پس حاشیه نرو
صاف
به سمت دوربین من بیا
و تمام راه را
به کفشهایی فکر کن
که همین راه را
چقدر با هم میآمدند
و چقدر
به هم میآمدند !
کفش کهنه
ای کفش کهنه، یار همیشگی همراه من در تاریکی و روشنی تو با من قدم برداشتی در جادههای پر پیچ و خم و از سختیها و ناملایمات زندگی گذشتی
تو شاهد بودی اشکهای من در غم و اندوه و خندههای من در شادی و سرور تو رازهای من را در خود نگه داشتی و هرگز مرا تنها نگذاشتی
ای کفش کهنه، تو دیگر مثل سابق نیستی رویهات پاره و کهنه شده و دیگر مثل قبل راحت نیستی اما من هنوز تو را دوست دارم و هرگز تو را فراموش نخواهم کرد
کفش ورزشی
کفش ورزشی، یار همیشگی من در ورزش با تو میدوم و به دنبال تناسب اندام هستم با تو به کوه میروم و از طبیعت لذت میبرم با تو در زمین فوتبال بازی میکنم و گل میزنم
تو به من قدرت و سرعت میدهی و مرا به سوی پیروزی هدایت میکنی با تو میتوانم به هر جایی که میخواهم بروم و به هر چیزی که میخواهم برسم
کفش پاشنه بلند
کفش پاشنه بلند، تو نماد زنانگی و زیبایی هستی با تو احساس اعتماد به نفس بیشتری میکنم و میتوانم در هر جایی بدرخشم تو مرا به یک بانوی زیبا و جذاب تبدیل میکنی و همه نگاهها را به من جلب میکنی
اما تو راحت نیستی و راه رفتن با تو سخت است فقط در مواقع خاص میتوانم تو را بپوشم و برای مدت طولانی نمیتوانم تو را تحمل کنم
کفش کودکانه
کفش کودکانه، تو نماد معصومیت و شادی هستی با تو میتوانم در دنیای خیال غرق شوم و به هر جایی که میخواهم سفر کنم تو مرا به یک کودک شاد و بیخیال تبدیل میکنی و تمام غمها و غصههایم را از بین میبری
اما تو زود کوچک میشوی و باید تو را دور بیندازم تو مرا به یاد دوران کودکیام میاندازی و خاطرات شیرین آن روزها را زنده میکنی
کفش
کفش، تو یار همیشگی انسان هستی در گرما و سرما، در سختی و آسانی تو از پاهای ما محافظت میکنی و ما را به هر جایی که میخواهیم میبری
تو نماد تلاش و کوشش هستی و به ما یاد میدهی که برای رسیدن به اهدافمان باید قدم برداریم تو نماد سفر و ماجراجویی هستی و به ما نشان میدهی که دنیا پر از زیبایی و شگفتی است
ما به تو احترام میگذاریم و از تو به خاطر تمام فداکاریهایت سپاسگزاریم
شعر طنز در مورد کفش
کفش من، ای کفش من چرا اینقدر قراضه شدی؟ رویهات پاره و کهنه شده و کفشت دیگر لیز خورده
دیگر نمیتوانم با تو بدوم و به دنبال تناسب اندام باشم دیگر نمیتوانم با تو به کوه بروم و از طبیعت لذت ببرم
تو مرا زمین میزنی و باعث میشوی که پایشم پیچ بخورد دیگر نمیتوانم تو را بپوشم و باید تو را دور بیندازم
شعر عاشقانه در مورد کفش
کفش من، ای کفش من تو راز عشق من را در خود داری با تو به دیدار معشوقم میروم و به او ابراز عشق میکنم
تو شاهد بودی بوسههای عاشقانه ما و اشکهای شوق و شادی ما تو رازهای دل من را در خود نگه داشتی و هرگز مرا تنها نگذاشتی
ای کفش من، تو بهترین دوست من هستی و من همیشه تو را دوست خواهم داشت